اعتقاداتتان راچند می فروشید؟
نوشته شده توسط : پارسا کاردان



مقیم لندن بود، تعریف می کرد که یک روز سوار تاکسی می شود و کرایه را می پردازد. راننده بقیه پول را که برمی گرداند 20 پنس اضافه تر می دهد!



می گفت :چند دقیقه ای با خودم کلنجار رفتم که بیست پنس اضافه را برگردانم یا نه؟ آخر سر بر خودم پیروز شدم و بیست پنس را پس دادم و گفتم آقا این را زیاد دادی ...



گذشت و به مقصد رسیدیم .



موقع پیاده شدن راننده سرش را بیرون آورد و گفت آقا از شما ممنونم . پرسیدم بابت چی ؟ گفت می خواستم فردا بیایم مرکز شما مسلمانان و مسلمان شوم اما هنوز کمی مردد بودم. وقتی دیدم سوار ماشینم شدید خواستم شما را امتحان کنم .



با خودم شرط کردم اگر بیست پنس را پس دادید بیایم . فردا خدمت می رسیم!



تعریف می کرد : تمام وجودم دگرگون شد حالی شبیه غش به من دست داد .



من مشغول خودم بودم در حالی که داشتم تمام اسلام را به بیست پنس می فروختم!!
 نویسنده:پدرامکاردان





:: موضوعات مرتبط: داستان های آموزنده , ,
:: بازدید از این مطلب : 253
|
امتیاز مطلب : 21
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
تاریخ انتشار : شنبه 9 ارديبهشت 1391 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید

[Comment_Gavator]
ارامگاه د ل در تاریخ : 1391/2/9/6 - - گفته است :
[Comment_Content]


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: